• خانه 
  • تماس  
  • ورود 

معجزات پیامبر صلی الله علیه و آله 2

03 اسفند 1391 توسط گنج حضور


سوم: نزول باران:

ايضا خاصّه و عامّه روايت كرده ‏اند كه چون قبايل عرب با يكديگر اتّفاق كردند در اذيّت آن حضرت، حضرت فرمود كه: خداوندا! عذاب خود را سخت كن بر قبايل مضر و بر ايشان قحطى بفرست مانند قحطى زمان يوسف عليه السّلام. پس باران هفت سال بر ايشان نباريد و در مدينه نيز قحطى به هم رسيد، اعرابى به خدمت آن حضرت آمد و از جانب عرب استغاثه كرد كه: درختان ما خشكيد، و گياه هاى ما منقطع گرديد، و شير در پستان حيوانات و زنان ما نمانده، و چهار پايان ما هلاك شدند. پس حضرت بر منبر آمد و حمد و ثناى حقّ تعالى ادا نمود و دعاى باران خواند. و در اثناى دعاى آن حضرت باران جارى شد و يك هفته باريد و چندان باران آمد كه اهل مدينه به شكايت آمدند و گفتند: يا رسول اللّه! مى ‏ترسيم غرق شويم و خانه‏هاى ما منهدم شود، پس حضرت اشاره فرمود به سوى آسمان و گفت: اللّهم حوالينا و لا علينا. خداوندا! بر حوالى ما بباران و بر ما مباران.
و به هر طرف كه اشاره مى ‏فرمود ابر گشوده مى ‏شد، پس ابر از مدينه بر طرف شد و بر دور مدينه مانند اكليل حلقه شد و بر اطراف مانند سيلاب مى ‏باريد و بر مدينه يك قطره نمى ‏باريد و يك ماه سيلاب در رودخانه‏ ها جارى بود، پس حضرت فرمود: و اللّه اگر ابو طالب زنده مى ‏بود ديده‏ اش روشن مى ‏شد. بعضى از اصحاب عرض كردند: مگر اين شعر را از او به خاطر آورديد:؟
و ابيض يستسقى الغمام بوجهه ثمال اليتامى عصمة للأرامل‏
آن حضرت فرمود: چنين باشد.[1]

 —————-

[1] الخرائج، ج 1، ص 58- 59؛ بحار الأنوار، ج 18، ص 14؛ صحيح بخارى، ج 2، ص 35- 37؛ صحيح مسلم ج 2، ص 612- 614؛ سنن نسائى، ج 3، ص 160؛ سنن الكبرى، ج 3، ص 353- 356؛ دلائل النبوة، ج 6، ص 139- 140 و ج 2، ص 326؛ الخصائص الكبرى، ج 1، ص 369 طبق نقل الخرائج (پاورقى).

 نظر دهید »

بیا برویم...

29 بهمن 1390 توسط گنج حضور

تلفن به صدا در آمد. بله ، بفرمایید………..اشک در چشمانم حلقه زده بود و می گفتم الحمد لله.
گوشی موبایلم زنگ خورد. دکمه سبز و …………..باز هم الحمد لله.
مشغول کارهایم بودم. صدای پیامکی آمد. خواندم: عازم کربلا هستیم. حلالمان کنید….شکر کردم و این بار گفتم : اللهم الرزقنا.
دلم هوای حرم امام حسین را کرده بود. اما توان رفتن نداشتم. غصه خوردم…

**********

دیدمش غصه می خورد. علت را پرسیدم. هوای کربلا در سر داشت. لبخند زدم و گفتم: زیارت امام در کنار توست. کربلایت چند خیابان آن طرف تر است. حاضر شو با هم برویم کربلا. تعجب کرده بود. پرسید چطور؟ فقز لبخند زدم و گفتم: لباسهایت رو بپوش. تماسی گرفتم و با هم راهی کربلا شدیم. در راه کنجکاوی آزارش می داد.

**********
آرام نشسته بود و جریان کربلا آمدنمان را می گفت. رو به من کرد و گفت: کربلایمان اینجاست. اگر نمی توانی به زیارت ائمه بروی، به دیدار دوستان صالح ائمه برو که ثواب زیارت امام برایت نوشته می شود1.



لباس هایم را پوشیدم. این بار من بودم که به او گفتم : بیا برویم کربلا. می خندد و می آید…



پاورقی:

1.  این روایت به دو نقل بیان شده. یکی از امام صادق و دیگری از امام رضا علیه السلام:
وَ قَالَ الصَّادِقُ علیه السلام مَنْ لَمْ يَقْدِرْ عَلَى صِلَتِنَا فَلْيَصِلْ صَالِحِي شِيعَتِنَا يُكْتَبْ لَهُ ثَوَابُ صِلَتِنَا وَ مَنْ لَمْ يَقْدِرْ عَلَى زِيَارَتِنَا فَلْيَزُرْ صَالِحِي مَوَالِينَا يُكْتَبْ لَهُ ثَوَابُ زِيَارَتِنَا (من لا يحضره الفقيه-ج‏2 - ص : 72 و بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطها- ج‏71-ص : 342 و ثواب الاعمال ص 90.)
عن عمرو بن عثمان قال: سمعت الرضا عليه السّلام يقول: من لم يقدر على صلتنا، فليصل على صالحي موالينا، يكتب له ثواب صلتنا، و من لم يقدر على زيارتنا فليزر صالحي موالينا يكتب له ثواب زيارتنا ( مسند الإمام الرضا عليه السلام    ج‏2    ص : 254)
عمرو بن عثمان گويد از حضرت رضا عليه السلام شنيدم ميفرمود هر كس توانائى ندارد بزيارت ما بيايد، بايد بزيارت دوستان صالح ما برود، و خداوند ثواب زيارت ما را به او ميدهد.



 5 نظر

فوریت درجه بالا

21 بهمن 1390 توسط گنج حضور

“بر اساس اطلاعات دریافتی از ماهواره، سازمان هوایی ناسا اعلام کرد، یک جرم فضایی تا سه روز دیگر با زمین برخورد خواهد کرد. نکته مهم گزارش ناسا این است که محل برخورد این جرم فضایی که حدود 500متر طول دارد منطقه خاور میانه و به احتمال قوی ایران تعیین شده است. برخورد این سنگ می تواند خطراتی را برای انسانها تا شعاع 50 کیلومتری در بر داشته باشد.”
فرض کنید یک روز صبح بهاری از خواب بیدار می شوید. در حالی که هنوز مست خواب هستید و در کانون گرم خانواده سر میز صبحانه نشسته اید، ناگهان بخش های مختلف رادیویی و تلویزیونی این گزارش را به عنوان خبر فوری خود اعلام کنند. واقعا چه حالی پیدا می کنید؟
اول از همه خواب از سرتان می پرد صبحانه از گلویتان پایین نمی رود و کانون گرم خانواده فوران می کند و احتمالا قبل از برخورد شهاب سنگ صدها برخورد از این نوع را تجربه می کنید. چرا ؟ چون فکرش را هم نمی کردید و کاملا غیر منتظره بود.


e="text-align: justify;">البته همه خبر های فوری اینقدر هم بد و فجیع نیستند گاهی اوقات با اخبار ناگهانی مثبتی  روبرو می شویم که اصطلاحا به آنها سورپرایز می گوییم. مثل خبر …. ان شاءالله بهت بگن.
خداوند هم از این جور اخبار برای انسان ها زیاد دارد. مثلا ناگهان بانگی بر آمد خواجه مرد.1 یا اینکه در مورد قیامت می فرماید :”لاتاتیکم الا بغته2” ناگهان به سراغ شما می آید. یا خبر خوش ظهور امام زمان : خبر آمد خبری در راه است! شاید این جمعه بیاید شاید.
خبر های فوری خدا این لطف رو دارند که از قبل می دونستی یک روز این خبر رو بهت می دن
، بنا بر این انسان باید برای اون روز برنامه ریزی کنه تا  غافل گیر نشه. در سفر از برای ما توشه راه لازم است – بار سفر چه بسته ای مرگ خبر نمی کند.
این معنای اون حدیثه  که می فرمایند حاسبوا قبل ان تحاسبوا 3

 

پاورقی:

1.    وَ أَنفِقُواْ مِن مَّا رَزَقْنَاكُم مِّن قَبْلِ أَن يَأْتىِ‏َ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ فَيَقُولَ رَبّ‏ِ لَوْ لَا أَخَّرْتَنىِ إِلىَ أَجَلٍ قَرِيبٍ فَأَصَّدَّقَ وَ أَكُن مِّنَ الصَّالِحِينَ(منافقون-10) از آنچه به شما روزى داده‏ايم انفاق كنيد، پيش از آنكه مرگ يكى از شما فرا رسد و بگويد: «پروردگارا! چرا (مرگ) مرا مدت كمى به تأخير نينداختى تا (در راه خدا) صدقه دهم و از صالحان باشم؟


2.    [كفاية الأثر] عَلِيُّ بْنُ الْحَسَنِ عَنْ عُتْبَةَ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ عُمَرَ الرَّاسِبِيِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْمُحَمَّدِيِّ عَنْ أَبِي روج [رَوْحِ‏] بْنِ فَرْوَةَ بْنِ الْفَرَجِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الْمُنْذِرِ بْنِ الجيفرة [حَيْفَرَ] قَالَ قَالَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمَا سَأَلْتُ جَدِّي رَسُولَ اللَّهِ ص عَنِ الْأَئِمَّةِ بَعْدَهُ فَقَالَ ص الْأَئِمَّةُ بَعْدِي عَدَدَ نُقَبَاءِ بَنِي إِسْرَائِيلَ اثْنَا عَشَرَ أَعْطَاهُمُ اللَّهُ عِلْمِي وَ فَهْمِي وَ أَنْتَ مِنْهُمْ يَا حَسَنُ قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَمَتَى يَخْرُجُ قَائِمُنَا أَهْلَ الْبَيْتِ قَالَ إِنَّمَا مَثَلُهُ كَمَثَلِ السَّاعَةِ ثَقُلَتْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ لا تَأْتِيكُمْ إِلَّا بَغْتَةً (  بحارالأنوار ج : 36 ص : 341)  امام حسن مجتبی می فرماید: از پیامبر در مورد امامان بعد از او سوال کردم. فرمودند: امامان بعد از من به تعداد اوصیای بنی اسرائیل هستند که تعدادشان دوازده نفر بود. خداوند علم من و فهم من را به آن ها عطا کرده است. و تو از آن هایی ای حسن. عرض کردم یا رسول الله . پس چه زمانی قائم ما اهل بیت قیام می کند؟ فرمودند:  خروج او مانند پدید امدن قیامت است که بر آسمان ها و زمین سنگین است و به سمت شما جز ناگهانی نمی آید.

3.    قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص فِي بَعْضِ خُطَبِهِ أَوْ مَوَاعِظِهِ- أَيُّهَا النَّاسُ لَا يَشْغَلَنَّكُمْ دُنْيَاكُمْ عَنْ آخِرَتِكُمْ- فَلَا تُؤْثِرُوا هَوَاكُمْ عَلَى طَاعَةِ رَبِّكُمْ- وَ لَا تَجْعَلُوا أَيْمَانَكُمْ ذَرِيعَةً إِلَى مَعَاصِيكُمْ- وَ حَاسِبُوا أَنْفُسَكُمْ قَبْلَ أَنْ تُحَاسَبُوا- وَ مَهِّدُوا لَهَا قَبْلَ أَنْ تُعَذَّبُوا- وَ تَزَوَّدُوا لِلرَّحِيلِ قَبْلَ أَنْ تُزْعَجُوا- فَإِنَّهَا مَوْقِفُ عَدْلٍ وَ اقْتِضَاءِ حَقٍّ وَ سُؤَالٍ عَنْ وَاجِبٍ- وَ قَدْ أَبْلَغَ فِي الْإِعْذَارِ مَنْ تَقَدَّمَ بِالْإِنْذَار (بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار    ج‏74     ص : 139) رسول خدا را كه ميفرمود: همانا شما بازماندگان گذشتگان و باقيمانده‏ى آيندگانى هستيد كه از شما بزرگتر و مقتدرتر بودند پس دور كردند از دنيا آرام‏تر چيزى را كه بودند بسوى دنيا و بيرون شدند از دنيا بمطمئن‏تر چيزى كه در دنيا بودند پس جلوگيرى نكردند ايشان را خويشاوندان و فاميل و نه هم از طرف آنها فدائى پذيرفته شد پس كوچ دهيد خود را بتوشه‏اى كه رساننده است پس از آنكه ناگهان گرفته شويد و شما از مهيا بودن غافليد


 1 نظر

مناجات میوه ای

16 بهمن 1390 توسط گنج حضور

می اندیشم ببینم من چه میوه ای هستم. خرما؟ شاخه آس؟ ترنج؟ هندوانه ی ….

خداوندا مرا چه می بینی؟ خرما؟ یعنی هیچ رنگ و بویی ندارم؟

شاخه آس؟ یعنی عطر و بو دارم اما طعمی ندارم؟

ترنج؟ خوش عطر و خوش طعم هستم ؟

یا؟

هندوانه ی ….


خداوندا تو خود فرموده ای والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا….مرا سعی و تلاش بر این است که حتی از هنداونه ی …. به شاخه اس و خرما و ترنج برسم. یاری ام کن ترنج شوم.1

پی نوشت: الان مات و مبهوت نگاهم می کنی که این بشر خل شده!! یه نگاه به ادامه مطلب بنداز. می بینی وقتی هندوانه ی … باشی مناجات هاتم مثل من می شه میوه ای…


پاورقی:

1.  عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ‏پ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ النَّاسُ أَرْبَعَةٌ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ وَ مَا هُمْ فَقَالَ رَجُلٌ أُوتِيَ الْإِيمَانَ وَ لَمْ يُؤْتَ الْقُرْآنَ وَ رَجُلٌ أُوتِيَ الْقُرْآنَ وَ لَمْ يُؤْتَ الْإِيمَانَ وَ رَجُلٌ أُوتِيَ الْقُرْآنَ وَ أُوتِيَ الْإِيمَانَ وَ رَجُلٌ لَمْ يُؤْتَ الْقُرْآنَ وَ لَا الْإِيمَانَ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ فَسِّرْ لِي حَالَهُمْ فَقَالَ أَمَّا الَّذِي أُوتِيَ الْإِيمَانَ وَ لَمْ يُؤْتَ الْقُرْآنَ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ التَّمْرَةِ طَعْمُهَا حُلْوٌ وَ لَا رِيحَ لَهَا وَ أَمَّا الَّذِي أُوتِيَ الْقُرْآنَ وَ لَمْ يُؤْتَ الْإِيمَانَ‏پ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْآسِ رِيحُهَا طَيِّبٌ وَ طَعْمُهَا مُرٌّ وَ أَمَّا مَنْ أُوتِيَ الْقُرْآنَ وَ الْإِيمَانَ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْأُتْرُجَّةِ رِيحُهَا طَيِّبٌ وَ طَعْمُهَا طَيِّبٌ وَ أَمَّا الَّذِي لَمْ يُؤْتَ الْإِيمَانَ وَ لَا الْقُرْآنَ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْحَنْظَلَةِ طَعْمُهَا مُرٌّ وَ لَا رِيحَ لَهَا (الكافي    ج‏2     ص : 603)
- ابو عبد اللَّه صادق (ع) گفت: مردم از چهار صنف خارج نمى‏باشند. من گفتم: قربانت شوم آن چهار صنف كدام است؟ ابو عبد اللَّه گفت: مردى هست كه ايمان دارد ولى قرآن ندارد. مرد ديگرى هست كه قرآن دارد ولى ايمان ندارد. سومى ايمان دارد و قرآن نيز دارد. و چهارمى نه ايمان دارد و نه قرآن دارد. من گفتم: قربانت گردم. برايم توضيح بدهيد. ابو عبد اللَّه گفت: اما آن كسى كه ايمان دارد ولى قرآن ندارد به ميوه خرما شبيه است كه طعمى شيرين دارد ولى عطر و بو ندارد. و اما آن كسى كه قرآن دارد ولى ايمان ندارد، به شاخه آس شباهت دارد كه عطرى خوش و مطبوع دارد ولى طعم آن تلخ و نامطبوع است. و اما آن كسى كه هم قرآن دارد و هم ايمان دارد، به ترنج مى‏ماند كه هم عطرى دلاويز دارد و هم طعمى اشتها انگيز. و اما آن كسى كه نه قرآن دارد و نه ايمان، به هندوانه ابو جهل مى‏ماند كه طعمى تلخ و زننده دارد و هيچ بويى  ندارد.

حالا شما هم مناجات میوه ای بکن…

 2 نظر

شاه کلید

11 بهمن 1390 توسط گنج حضور

حتما در این چند صباحی که آمد و شد ماه و ستاره و خورشید رو درک کردین براتون مثل من پیش اومده که اتفاقی بیافته و و قتی از طرف مقابلت می پرسی چرا این جور شد می گوید : گمان کردم که باید این کار را می کردم و امثال منی به او می گفتیم : خب چرا نپرسیدی! داستانی هست که فردی آبله گرفته بود و غسل واجبی داشت. او را با اب غسل می دهند و می میرد. امام فرمود: او را کشتند. چرا نپرسیدید؟1…

همیشه سعی می کنم یادم باشه وقتی نسبت به کاری علم ندارم سوال کنم. یا حتی اگر فکر میکنم که می دونم باز هم از مختصصش سوال کنم. چون شاید زاویه ای از مطلب رو من نمی دونم و با سواله که می فهمم. انگار  یه کلید باشه که در همه گنجینه ها رو باز کنه. بهش می گن شاه کلید. واون شاه کلید سوال کردنه.2

سوال مانع از هلاکت انسان می شه3 . به نظرت این چیز کمیه که بشه ازش ساده  گذشت؟

حواست باشه این شاه کلید رو به جا باید استفاده کنی و خوب تو جا کلیدی جا بندازی و گرنه نه تنها در رو برات باز نمی کنه بلکه باعث سابیده تر شدن قفل هم می شه و ممکنه دیگه هرز بشه و نتونی اون در را باز کنی.

پاورقی:

1. عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ مَجْدُورٍ أَصَابَتْهُ جَنَابَةٌ فَغَسَّلُوهُ فَمَاتَ قَالَ قَتَلُوهُ أَلَّا سَأَلُوا فَإِنَّ دَوَاءَ الْعِيِّ السُّؤَال (الكافي- ج‏1 - ص : 40) يكى از اصحاب گويد: از امام صادق عليه السلام پرسيدم كه مردى آبله‏ دار جنب شده بود او را غسل دادند و مرد، فرمود: او را كشتند! چرا نپرسيدند، همانا دواى نفهمى پرسش است.

2.  عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ قَالَ إِنَّ هَذَا الْعِلْمَ عَلَيْهِ قُفْلٌ وَ مِفْتَاحُهُ الْمَسْأَلَة (الكافي - ج‏1-ص : 49) امام صادق عليه السلام فرمود: بر در اين علم قفلى است كه كليد آن پرسش است.

3.  قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع لِحُمْرَانَ بْنِ أَعْيَنَ فِي شَيْ‏ءٍ سَأَلَهُ إِنَّمَا يَهْلِكُ النَّاسُ لِأَنَّهُمْ لَا يَسْأَلُون (الكافي- ج‏1- ص : 40) حضرت صادق بحمران راجع بسؤالى كه كرده بود فرمود: همانا مردم هلاك شدند چون نپرسيدند.

 2 نظر

از کودوم نوع؟

03 بهمن 1390 توسط گنج حضور

ساقه گندم رو دیدی که گاهی با یه باد به این طرف و اون طرف می ره و گاهی کج می شه و گاهی صاف صاف می ایسته؟


ما هم مثل این ساقه های گندمیم. البته اگه افت نزنیم و بالاخره یه گندمی از ساقه هامون بیرون بیاد که خیلی بهتر و زیباتر می شیم. اما در حد همین ساقه بودنمون گاهی کج می شیم و گاهی هم با استقامت می ایستیم.  اگه یاد بگیریم که با استقامت بایستیم و در مقابل بادها و همه مصایب ایستادگی کنیم و میوه و گندممون رو به هر کسی ندیم می شیم از اون هایی که به واسطه ما بقیه می تونن شفاعت بشن اما اگه گاهی کج بشیم و گاهی راست اونوقته که خودمون نیاز به شفاعت داریم.

برای اینکه مطلب بهتر دستت بیاد روایت رو بخون. خیلی زیباست.


ِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السّلام قَالَ

الْمُؤْمِنُ مُؤْمِنَانِ فَمُؤْمِنٌ صَدَقَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ وَفَى بِشَرْطِهِ وَ ذَلِكَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ « الاحزاب: 23» فَذَلِكَ الَّذِي لَا تُصِيبُهُ أَهْوَالُ الدُّنْيَا وَ لَا أَهْوَالُ الْآخِرَةِ وَ ذَلِكَ مِمَّنْ يَشْفَعُ وَ لَا يُشْفَعُ لَهُ وَ مُؤْمِنٌ كَخَامَةِ الزَّرْعِ تَعْوَجُّ أَحْيَاناً وَ تَقُومُ أَحْيَاناً فَذَلِكَ مِمَّنْ يُصِيبُهُ أَهْوَالُ الدُّنْيَا وَ أَهْوَالُ الْآخِرَةِ وَ ذَلِكَ مِمَّنْ يُشْفَعُ لَهُ وَ لَا يَشْفَعُ

«بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار    ج‏64    ص : 189 و الكافى ج 2 ص 248.»

امام صادق عليه السّلام فرمود:

مؤمن دو گونه است، يكى به عهد خدا وفا كرده و به شرط و پيمان‏ها عمل نموده است، و اين است معنى گفته خداوند كه فرمود رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ اين مؤمن از وحشت‏هاى دنيا و آخرت آسوده است و از ديگران شفاعت مى‏كند و نياز به شفاعت ديگران ندارد.

دوم مؤمنى است مانند ساقه گندم كه گاهى كج مى‏شود و گاهى استقامت پيدا مى‏كند اين مؤمن از كسانى است كه مصيبت‏هاى دنيا او را مى‏گيرند و در آخرت هم گرفتارى برايش پيش مى‏آيد، و اين مؤمن را شفاعت مى‏كنند ولى او از ديگرى شفاعت نمى‏كندما دوست دارید از کودوم نوع باشید؟ هر کودوم لوازم خودش رو می طلبه و هزینه های خودش رو هم داره ها…

هر چیز نابی هزینه گزافی هم داره و لذت و پاداش عظیمی هم به دنبالش.

 1 نظر

رنگی نقاشی کن

01 بهمن 1390 توسط گنج حضور

چند وقت پیش، رفته بودیم نمایشگاه کتاب. کتاب جالبی رو دیدم. نقاشی کودکان بود اما وقتی ورق می زدی انگار که صفحه سفید بود و طرحی کشیده نشده بود. وقتی دقت می کردی طرح های گل و حیوانات مختلف رو توش می تونستی ببینی.  وقتی همچین کتابی رنگ آمیزی بشه زیباییش دو چندان می شه به خاطر اینکه خط حاشیه ای مشکی نداره و تماما رنگی می شه.

من هم وقتی من کارام رو مثل این نقاشی پنهانی انجام بدم ، مردم وقتی دفتر عمر من  رو ورق  میزنن نمی تونن به وضوح  ببینن نقاشی زیبایی رو که کشیدم و همین باعث می شه که خدا رنگ آمیزی شده اش رو زیبا تر می بینه. هر چی جلوی چشم مردم بی رنگ تر پیش خدا پر رنگ و لعاب تر.

پس چرا من کارهای خوبم رو برای اینکه زیباییش پیش خدا دو چندان بشه پنهانی انجام ندم؟

گاهی اوقات، زمانی که  جلوی دوستان براشون دعا می کنم(جهت اطلاع محض ریا) بعضی هاشون انگار که بار مسئولیت و منّتی بر سرشون بره کمی معذب می شن درحالیکه قصد من دعا کردن بود نه منت گذاشتن.( تازه این فقط دعا کردن بود. دیگه چه برسه به کار نیک و کمک و یاری) اما وقتی پنهانی براشون دعا کنم دیگه این آفت احتمالی رو نداره. علاوه بر اینکه خیلی فواید هم داره. یکیش اینه که  دو برابر اون دعایی که در حق دوستم کردم به خودم می رسه یکی دیگه اش اینه که….بهتره روایت رو بخونی تا بیشتر به دلت بشینه.

عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ دُعَاءُ الْمُسْلِمِ لِأَخِيهِ بِظَهْرِ الْغَيْبِ يَسُوقُ إِلَى الدَّاعِي الرِّزْقَ وَ يَصْرِفُ عَنْهُ الْبَلَاءَ وَ تَقُولُ لَهُ الْمَلَائِكَةُ لَكَ مِثْلَاه

(ثواب الأعمال و عقاب الأعمال ص : 153)

امام صادق عليه السّلام فرمودند:
دعاى پنهانى مسلمان براى برادر مسلمانش رزق را به سوى دعاكننده مى‏كشاند، بلا را از او دور مى‏گرداند و فرشتگان به او مى‏گويند براى تو دو برابر آنچه كه براى برادرت خواستى، مى‏باشد

باز نشر : سایت جام نیوز و       سایت عمار نامه


 7 نظر

صدیق

26 دی 1390 توسط گنج حضور

می خوام بین دوستام یه بررسی بکنم ببینم به کودومشون می تونم بگم دوست صمیمی. صمیمی به معنای تمام . اینکه می تونم روش حساب کنم. می تونم از برادر به خودم نزدیک تر حسابش کنم و می تونم هر چه دارم رو د راختیارش بزارم. یه کمی فکر می کنم می بینم اونایی که با من دورو باشن رو نمی تونم بپذیرم اصلا نمی دونم می شه به این ها گفت دوست.  بازم فکر می کنم ببینم که وقتی من دست و بالم تنگ می شه چه کسی دور و ور من عین پروانه می چرخه که کمبودی نداشته باشم و چه کسی اون مواقع اصلا پیداش نمی شه و به تبع وقتی ناراحتم و مصیبت و فشار بر من وارد می شه چه کسیه که کنارم می مونه و سعی می کنه کمکم کنه با فکرو اندیشه و یا حتی اخلاق خوبش…

 

می بینم تعداد این افراد هر روز در این دنیا کمتر و کمتر می شه. شاید اگه سعی کنم ایمانم رو بیشتر کنم بتونم دوست خوبی برای بقیه باشم.
دوستی حدودی داره. که اگه این حدود در کسی نباشه نمی شه به اون اعتماد کرد و حتی به او گفت دوست.
ضرر نمی کنی حدود دوستی هات رو بدونی1

1. عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ الصَّدَاقَةُ مَحْدُودَةٌ فَمَنْ لَمْ تَكُنْ فِيهِ تِلْكَ الْحُدُودُ فَلَا تَنْسُبْهُ إِلَى كَمَالِ الصَّدَاقَةِ وَ مَنْ لَمْ يَكُنْ فِيهِ شَيْ‏ءٌ مِنْ تِلْكَ الْحُدُودِ فَلَا تَنْسُبْهُ إِلَى شَيْ‏ءٍ مِنَ الصَّدَاقَةِ أَوَّلُهَا أَنْ يَكُونَ سَرِيرَتُهُ وَ عَلَانِيَتُهُ لَكَ وَاحِدَةً وَ الثَّانِيَةُ أَنْ يَرَى زَيْنَكَ زَيْنَهُ وَ شَيْنَكَ شَيْنَهُ وَ الثَّالِثَةُ أَنْ لَا يُغَيِّرَهُ مَالٌ وَ لَا وِلَايَةٌ وَ الرَّابِعَةُ أَنْ لَا يَمْنَعَكَ شَيْئاً مِمَّا تَصِلُ إِلَيْهِ مَقْدُرَتُهُ وَ الْخَامِسَةُ أَنْ لَا يُسْلِمَكَ عِنْدَ النَّكَبَات‏ (الخصال    ج‏1    ص : 277)

يزيد بن خالد بورى از امام صادق (علیه السلام) نقل مى‏كند كه فرمود: دوستى حدودى دارد و اين حدود در هر كس نباشد، او را دوست كامل مشمار و در هر كس نباشد او را به دوستى نسبت مده:
اول اينكه آشكار و نهانش با تو يكى باشد،
دوم اينكه آراستگى تو را آراستگى خود و عيب تو را عيب خود بداند،
سوم اينكه مال و مقام، حال او را تغيير ندهد،
چهارم اينكه آنچه در توان دارد از تو مضايقه نكند،
پنجم اينكه تو را به هنگام مصيبت‏ها رها نكند.
ان شاالله همه دوستات این حدود رو داشته باشند.
 2 نظر

به درد نخور

21 دی 1390 توسط گنج حضور

همين طور تو دستش مونده بود. يه نگاه به اين دستش مى كرد يه نگاه به اون دستش و يه نگاه به خاكى كه جلوش بود. هر دو تاپلاستیک رو گذاشت رو زمین ، بیل رو برداشت و خاک ها رو زیر رو رو کرد. با دستاش کلوخ ها و سنگ های درشت رو برداشت و …هنوز هم داشت فکر میکرد:… همین بذر به درد نخور رو بریزم و خیال خودم رو راحت کنم و برم استراحت کنم یا اینکه از قید استراحت کردنم بگذرم و بذر مرغوب رو بریزم. هی فکر میکرد اگه مرغوب رو بریزم باید هی بهش سر بزنم و اب بدم ولی اون به درد نخوره رو که بکارم هر وقت حوصله داشتم اب بهش می دم و …همین طور داشت فکرمیکرد. کنارش نشسته بودم. لبخندی زدم و گفتم: اونی که بیشتر زحمت داره نتیجه بهتری هم داره. اگه نمی خوای نتیجه خوب بگیری چرا می خوای بذر بکاری. برو استراحت کن و خوش باش. یه نگاهی بهم کرد. مردمک چشمش حالت تیره داشت. معلوم بود حواسش به من نیست و فقط زل زده به صورتم . همجنان لبخند رو رو لبم حفظ کردم و منتظر بودم که چه تصمیمی می گیره . بالاخره بذر مرغوب رو برداشت و روی بذر ها رو با خاک های الک شده پوشوند. بهش یه کم اب داد و اروم به من گفت: اونی که نتیجه بهتر داره و مرغوب تره رو کاشتم. زحمتش هم به جون می خرم.

خوشحال شده بودم. حالا دیگه می دونستم وقتی قرار باشه بین یه چیزی که اثر آنی داره و اثر دائمی، اونی رو انتخاب می کنه که اثر دائمی داشته باشه. حتی اگه سختی هاش هم زیاد باشه. وقتی می شه با همه دوست بود، چرا بذر دشمنی رو بکاریم؟ وقتی می شه به همه خوب نگاه کرد و حسن ظن داشت، چرا بذر سوء ظن رو بکاریم که گل سمی هم به بار می ده و اخرش موجب مرگ خودمون می شه.…

حالا به دستات نگاه کن ببین مرغوب رو می خواهی بکاری تو قلوب مردم یا بذر به درد نخور رو؟

1. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَا أَتَانِي جَبْرَئِيلُ ع قَطُّ إِلَّا وَعَظَنِي فَآخِرُ قَوْلِهِ لِي إِيَّاكَ وَ مُشَارَّةَ النَّاسِ فَإِنَّهَا تَكْشِفُ الْعَوْرَةَ وَ تَذْهَبُ بِالْعِز. (الكافي    ج‏2   ص : 300)

رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود: هيچ گاه نبود كه جبرئيل نزد من آيد، جز آنكه مرا موعظه ميكرد و آخرين سخنش بمن اين بود كه: از دشمنى با مردم بپرهيز، زيرا كه آن عيب نهفته را آشكار كند و عزت را ببرد

 

باز نشر مطلب : سایت عمار نامه و          سایت جام نیوز

 4 نظر
سلام
خوش آمدید.
ان شاالله بتونیم با هم به گنجینه های ناب الهی دست یافته و گنج حضور را کسب کنیم.
از همه دوستانی که با نظراتشون باعث می شوند مطالب جدیدی را یاد بگیرم سپاسگذارم.
------------------
مطالب این وبلاگ، از قلم حقیر است و اگر قصور و یا نقصانی دیدید ممنون می شم متذکر شوید.
------------------
موفق باشید

موضوعات

  • همه
  • ارتباطی
    • 1
  • معصومین علیهم السلام
    • رسول الله صلی الله علیه و اله
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس